خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

اشک تنهایی ...





همه تن چشم شدم دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم...



در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم …

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد


هر شبنمی در این ره، صد بحر آتشین است

دردا که این معما شرح و بیان ندارد...

دل آسمان


دل آسمان ابریست

صدای پای باران

بوی خاک نم زده

...

روی آگاهی آب

این چند روزه که رفتند مسافرت و تنهام...

همیشه تنهام، بی تو تنهاتر از همیشه ام.

کسی نیست صدای احساسم را بشنود

کسی نیست که تنهاییمان را با هم قسمت کنیم و بعد بنشینیم لب باغچه از صدای پرندگان سرمست شویم. فضا را پر کنیم از عطر شادی و شعر و ترانه؛ کسی نیست تا سیب قرمز را دانه های انار را با هم قسمت کنیم.

کسی نیست در قلبم، جز...

فقط خدا هست و تو

دیدی که من با این دلِ بی آرزو...


جهان / آلبوم یاد بزرگان / دیدی که رسوا شد دلم


بعد از مدت ها از درون آرشیو، این آهنگ را گوش کردم؛

خاطرات سال ها عشق و انتظار مرور شد و ...

کمی سبک شدم.

رایحه عشق


در تنهایی،

نیمه شبی که بخواهی از خواب فرار کنی

فنجان چای هم رنگ و بوی عشق،

طعم عشق دارد

پاییز قلب من

دلم تنگ است

دلم تنگ است

دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است

 صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم چرا در قلب من پاییز جاودانی است

...

جستجو

در این سرمای نفس گیر

با دستانی یخ زده

چشمانی خسته

احساسی خزیده در کنج بی کسی

به دنبال دستان تو می گردم

بگو

ترانه های دلم را با که قسمت کنم

وقتی مطلع هر غزل نام توست...

دلم تو را می خواهد

هر چه بگویی تمام...

هرچه بگویم باشد...

باز دلم تو را التماس می کند. باز هم از لحظه ای که چشمانم را می گشایم بغض گلویم را می فشارد تا شب. باز چشمانم گاه و بی گاه می بارد. باز قلبم بی تاب است...

افسوس که سهم من و تو از عشق سوختن شده.

عشق هم چون داغی است که بر بدن بردگان می نهند، همیشه هست حتی اگر پادشاه هفت اقلیم شوند. تلاش بر محوش تازه اثر و دردش را افزون می کند.

عشق واقعی هم وقتی بر قلب می نشیند. تا ابد هست حتی اگر به فریب و فراموشی اش بپوشانی و هیچ به زبان نیاوری باز هم تازه تازه می شود با هر احساسی.

برای همین است که تا ابد می ماند

و برای همین است که هیچ کس جای تو را نمی گیرد همان گونه که پیشتر نگرفت...

و دیگر عشق های زمینی جز تو برایم بی معنی است.

دلم تنها تو را عاشقانه دوست دارد اگر حتی سال های سال از تو دور باشم...

می دانی آرزوهای دلم را و چگونه در میان کلمات صدها نامه از دل، بی پرده فریاد پرستش عشق تو را سردادم و چگونه در شب های دوری تو و غم هایت خون دل گریستم...

همه خوبی های هستی را برایت می خواهم

ای بهترین

دلم هیچ وقت باور نمی کند که رفتی و می روی، شاید مجنون شده ام...

برایت زیباترین آرزوها را دارم

باران که می بارد، پشت پنجره دلت نگاهم کن ...